مهمانی

ساخت وبلاگ
بازم سوال  دارم. لطفا جواب بده . غیر از تو برای کی می نویسم؟   می دونم تو چیزی به من نگفتی !حتی من نمی دونم اصلا کجای ذهن تو ام.فقط نفست رو به من دمیدی . بعد شدی منبع الهام نوشته های من . این جان ،شیفته گمشدش بود. فکر می کنه تو گمشدشی ؟

مهمانی...
ما را در سایت مهمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : janshifteh بازدید : 139 تاريخ : سه شنبه 20 شهريور 1397 ساعت: 5:08

این آتش زیر خاکستر رو نفس مسیحایی تو بیدار کرد. حالا من ماندم و یک جان شیفته که داره از فراق تو می سوزه .انگار از روز ازل منتظر تو بود. چرا اینقدر دیر دیدم . چرا دنبالم نگشتی؟

مهمانی...
ما را در سایت مهمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : janshifteh بازدید : 127 تاريخ : سه شنبه 20 شهريور 1397 ساعت: 5:08

دیشب تنها خوابیدم ، مثل همیشه. قرار بود من ناز باشم و تو نیاز.  .حس بدیه .سالهست  زندگی ماشینی وهمخونه بودن .وظیفه کار، خوردن ، گاهی رفع نیاز . بعید می دونم اصلا نیاز داشته باشی. شاید مغروری .                          من از تو عشق می خواستم ، نوازش های طولانی.می خواستم تو چشمات ببینم نیازت رو به من. می خواستم نگاه مردانه ات ، مرا آتش بزند.سالهاست حس می کنم خواستنی نبودم برات. حس می کنم من انقدر که باید زن نبودم.دیگر تمام شدم.

مهمانی...
ما را در سایت مهمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : janshifteh بازدید : 141 تاريخ : سه شنبه 20 شهريور 1397 ساعت: 5:08

این روزها حس می کنم زنم. نگاهت به من این حس رو داد. بعد سالها خودم رو دیدم ، به من اعتماد به نفس دادی . شاید اولین باری که دیدمت  ایجاد شد،نمی دونم ، ولی دوست داشتم به یه بهانه ای ببینمت. تو یه چیز تو من دیدی که کسی ندید. تو لطافت پنهان منو دیدی.انگار روح منو به آغوش کشیدی. زخمی بودم ولی مغرور.تو آرومم کردی. 

مهمانی...
ما را در سایت مهمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : janshifteh بازدید : 146 تاريخ : سه شنبه 20 شهريور 1397 ساعت: 5:08

دوستت دارم. میگی به این زودی.اره منم فکر نمی کردم اینقدر زود اینو بگم. اما با نوشتن هی این احساس رسیده میشه.تو اینه من شدی و من بخش فراموش شدم رو دیدم. اون لطافت زنانه ایی که برای ادامه دادن در خانه و اجتماع سرکوب کرده بود.چطور نگم دوستت دارم. تو باعث شدی خودم رو دوست داسته باشم.

مهمانی...
ما را در سایت مهمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : janshifteh بازدید : 146 تاريخ : سه شنبه 20 شهريور 1397 ساعت: 5:08

چرا از بین هزاران ادم که می بینی یک نفر قلب و روحت را می دزدد.چرا صدایش عاشقت می کند ؟ به راستی چرا.؟ انگار که بعد ش کسی به چشمت نمی اید. حقیر می شوی ، چنگ می زنی و دلتنگ می شوی. بعد می خواخی فراموشش کنی . می بینی تکه ای از قلبت ، روحت را باید بکنی. چرا عشق می اید که بسوزاند. این سوختن به جز غم چه به بار می اورد؟ 

اگر از این غم 

 

مهمانی...
ما را در سایت مهمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : janshifteh بازدید : 145 تاريخ : سه شنبه 20 شهريور 1397 ساعت: 5:08

منو می خونی، نه می تونم خودم رو فریب بدم نه تو رو. دستت ارامش بخشه.. می دونی چقدر اغوشت رو دوست دارم ولی مضطرب یودم .  اونجا قشنگ نبود.این کشش عجیبه .مثل جاذبه منو می کشی سمت خودت. ولی چشم ،خودم رو کنترل می کنم. حق با توست.راست میگی من هنور از تب تو می سوزم.  من نمی تونم فراموشت کنم. لپم گل انداخته. همش تشنمه. مثل بچه ها موهامو دو گوشی بافتم . اگه بودی حتما یه چیز می گفتی اخه تو خوب منو می بینی . 

مهمانی...
ما را در سایت مهمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : janshifteh بازدید : 117 تاريخ : سه شنبه 20 شهريور 1397 ساعت: 5:08

این روزها می‌بیند خودم را ییشتر دوست دلرم جوری رفتار می کنم که نتواند مرا تحقیر کند. می بیند به خودم اهمیت می دهم . اصلا باهاش بحث نمی کنم. تغییراتم ر مهمانی...
ما را در سایت مهمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : janshifteh بازدید : 150 تاريخ : سه شنبه 20 شهريور 1397 ساعت: 5:08